عاشقانه ها
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه ها و آدرس hamed-salim.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








 

گفتی دوستم داری به اندازه قطرات بارانی که بر روی صورتت میریزد

و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتری که روی سرت گرفتی . . .

 

اگه دلت خواست خورشیدم باش اگه دلت خواست مهتابم شو

شبا که خوابی آروم آروم اگه دلت خواست بیتابم شو

اگه دلت خواست............


برچسب‌ها: برای ادامه بر روی ادامه مطلب کلیک کنید,
ادامه مطلب
[ یک شنبه 8 مرداد 1391 ] [ 12:39 ] [ حامد ]

چشماتو وا نکن هیچی دیدن نداره

 

صدای سکوت لحظه ها شنیدن نداره

توی آسمونی که کرکسا پرواز می کنن

دیگه هیچ شاپرکی حس پریدن نداره

دستای نجیب باغچه خیلی وقته خالیه

از تو گلدون گلای کاغذی چیدن نداره

بذار باد بیاد تموم دنیا زیرو رو بشه

قلبهای آهنی که دیگه تپیدن نداره

خیلی وقته قصه ی اسب سفید کهنه شده

وقتی که آخر جاده ها رسیدن نداره

نقض قانون آدم بزرگا جرمه عزیزم

چشاتو وا نکن اینجا هیچی دیدن نداره

{نیما}

[ یک شنبه 8 مرداد 1391 ] [ 12:37 ] [ حامد ]

   

[ یک شنبه 8 مرداد 1391 ] [ 12:36 ] [ حامد ]

   مسافر خسته ی من

       بار سفر رو بسته بود

       تو خلـوت آیینه ها

      به انتظار نشسته بـود

      می خواست که از این جا بره

      اما نمی دونست کجـا

      دلش پر از گـلایه بــود

      امــا نمی دونست چــرا

      دفتــر خاطــرات شو

     رو طاقچـــه جا گذاشت و رفت

    عکسای یادگــاری شو

    بـــرای ما گذاشت و رفــت

     دل که به جــاده می سپــرد

     کسی اونــو صــدا نکــرد

     نگــــاه عاشقـــونــه ای

    بــــرای اون دعـــا نکــرد

    حــالا دیگه تو غربتــش

    ســـتاره  ســـر نمی زنـــه

   تـــو لحظــه های بی کسی ش

    پــــرنده پــر نمی زنــــه

   بــا کــوله بار خستگــــی

   تـــــو جــاده های خاطــره

   مســافــر خســــته ی من

   یـــه عمــره که مســافره

[ یک شنبه 8 مرداد 1391 ] [ 12:26 ] [ حامد ]

هيچ کس اشکي براي ما نريخت

هر که با ما بود از ما مي گريخت

چند روزي هست حالم ديدنيست

حال من از اين و آن پرسيدنيست

گاه بر روي زمين زل مي زنم

گاه بر حافظ تفاءل مي زنم

حافظ ديوانه فالم را گرفت

يک غزل آمد که حالم را گرفت:

ما زياران چشم ياري داشتيم              خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم

[ سه شنبه 3 مرداد 1391 ] [ 11:1 ] [ حامد ]

        

در این دنیا تک و تنها شدم من، گیاهی در دل صحرا شدم من، چو مجنونی که از مردم گریزد، شتابان در پی لیلا شدم من… چه بی ثمر می خندم، چه بی ثمر می گریم، به ناکامی چرا رسوا شدم من، چرا عاشق چرا شیدا شدم من، من آن دیر آشنا را میشناسم، من آن شیرین ادا را می شناسم، من آن زود آشنا را می شناسم، محبت بین ما کار خدا بود، از اینجا من خدا را می شناسم، خوش آن روزی، که این دنیا سر آید، قیامت با قیام محشر آید، بگیرم دامن عدل الهی، بپرسم کام عاشق کی بر آید؟؟؟

 

فدای مهربونی هات اگه دلم به خاطرت شکست، برو فدای خنده هات، گریه اگه راه چشام و بسته، رفتی من و با غصه ها تو بی کسی تنها گذاشتی، اما اینجا یکی عاشقونه به یاد تو نشسته، مثل پرنده ها یه روز عاشق پر زدن شدی، تو پرزدی به آسمون، من موندم و بال و پر شکسته، حالا تو تنگیه قفس، بغض بزرگی تو گلوم نشسته، فدای گرمیه صدات اگه صدام از عشقت و گرفته…

[ سه شنبه 3 مرداد 1391 ] [ 10:19 ] [ حامد ]

.: Weblog Themes By salimhost :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 53
بازدید ماه : 1017
بازدید کل : 188975
تعداد مطالب : 131
تعداد نظرات : 69
تعداد آنلاین : 1